نویسنده: احمدحسین شریفی




 

کسب دانش به دلیل آنکه یک رفتار اختیاری است، معلول انگیزه‌ها و اهدافی است که نهایتاً به یک هدف نهایی و غایی می‌رسد که آن هدف غایی را مطلوب نهایی از کسب آن دانش می‌دانیم. آن هدف نهایی است که تولید و توسعه‌ی رشته یا مسائل خاصی را جهت می‌دهد و یا تحصیل و تحقیق درباره‌ی آن دانش خاص را توجیه می‌کند. علوم طبیعی نسبت به غایت نهایی خنثی هستند. اینکه هدف یک پژوهشگر از تحلیل روابط میان پدیده‌های طبیعی چیست؟ آیا کسب قدرت است یا سود یا لذت یا کمال، تأثیر چندانی در مسائل و پاسخ‌های این علوم ندارد. اما علوم انسانی نسبت به غایت نهایی خنثی نیستند. دسته‌ای از آن‌ها اساساً با هدف تأمین و دستیابی به غایت نهایی خاصی تکوین یافته‌اند. به همین دلیل، با تعداد غایات، علوم مربوط نیز متعدد و متنوع می‌شوند. و دسته‌ای دیگر از علوم انسانی، مثل اقتصاد، مدیریت، جامعه شناسی، دو بُعدی‌اند؛ از طرفی حاوی گزاره‌های توصیفی‌اند و از طرفی مشتمل بر گزاره‌های توصیه‌ای و دستوری. هم حقایق و واقعیت‌های عینی را درباره‌ی روابط و کنش‌های انسانی توصیف می‌کنند و گزارش می‌دهند و هم هنجارهایی را درباره‌ی نحوه‌ی استفاده از آن واقعیت‌ها برای دستیابی به غایت مطلوب بیان می‌کنند. بخش دوم چنین علومی نیز کاملاً متأثر از نوع هدف یا اهداف پژوهشگران است.
علوم انسانی به مطالعه‌ی کنش‌های انسانی انسان می‌پردازند. این نوع کنش‌ها نیز به دلیل آگاهانه و اختیاری بودن، اهداف طولی متعددی را ممکن است دنبال کنند. کنش اختیاری و آگاهانه، یعنی کنشی که وابسته به اراده و خواست و آگاهی کنش‌گر است. یعنی حتی اگر همه‌ی علل و عوامل بیرونیِ تحقق آن فراهم باشد اما اراده و خواست کنشگر به آن تعلق نگیرد، محقق نمی‌شود. تعلق خواست و اراده‌ی کنش‌گر به یک فعل نیز معلول مطلوبیت چیز دیگری است، که به آن هدف یا غایت گفته می‌شود. «هدف» یعنی چیزی که کنشگر، فعل ارادی و اختیاری خود را برای دستیابی به آن انجام می‌دهد. البته آن هدف نیز ممکن است خودش معلول هدف یا اهداف دیگری باشد. اما این سلسله‌ی اهداف تا بی‌نهایت نمی‌تواند تداوم یابد، چه در آن صورت اساساً فعلی از انسان صادر نخواهد شد. در تحلیل‌های فلسفی و روان‌شناختی به این نتیجه می‌رسیم که هدف غایی همه‌ی کنش‌های انسانی «حب ذات» است. حب ذات علت اصلی تحقق کنش‌های انسانی است. به طور کلی می‌توان گفت که حب ذات موجب می‌شود کنش‌های انسانی با دو انگیزه‌ی اصلی صورت گیرند: «نشان دادن آثار و توانمندی‌های خود» و «رفع نقص و کامل‌تر شدن خود». (1)
انگیزه‌ی عمومی تحصیل همه‌ی علوم، اعم از علوم طبیعی یا انسانی، دینی یا غیردینی، کسب و گسترش آگاهی انسان است. اما این انگیزه خود مسبوق به انگیزه‌ها و اهداف دیگری است که مقصود نهایی انسان دستیابی به آن‌ها است. برخی از نویسندگان گفته‌اند «هدف علوم انسانی درک منطقی رفتار انسان است.»(2) همین نویسنده در چند سطر بعد چنین اظهار داشته است که «هدف علوم انسانی مشاهده و درک الگوهای کلی رویدادها و روابط بین آن‌هاست.»(3) اما روشن است که درک نظام‌های کلی و قوانین حاکم بر رفتار انسانی را می‌توان هدف غایی و غایت اصلی علوم انسانی دانست. زیرا اگر از همین نویسنده سؤال شود که چرا می‌خواهیم به درکی منطقی از رفتار انسان برسیم و یا چرا می‌خواهیم الگوهای کلی و نظام‌های حاکم بر رویدادها و روابط بین آن‌ها را مشاهده و درک کنیم، ممکن است پاسخی شبیه این داده شود که وقتی قوانین حاکم بر رفتارهای انسانی را بشناسیم در آن صورت بهتر می‌توانیم از آن‌ها در جهت اهدافی همچون کسب قدرت، سود، رفاه و امثال آن بهره‌برداری نماییم. بر این اساس انگیزه‌ی نهایی علوم انسانی انگیزه‌هایی همچون کسب قدرت، لذت، سود، رفاه، خدمت به خلق، رضایت الهی و امثال آن خواهد بود. برخی دیگر، مثل پیروان مکتب تفهمی یا تفسیرگرایی، هدف علوم انسانی را نه کشف قواعد حاکم بر رفتار انسانی، بلکه درک و فهم اعتبارات و معانی و انگیزه‌های نهفته در کنش‌های مختلف انسانی دانسته‌اند. اینان معتقدند هدف علوم انسانی آن است که پژوهشگر معانی نهفته در کنش‌های انسانی را کشف و توصیف کند. اما روشن است که فهم معانی نهفته در رفتارهای انسانی هدف نهایی نیست. به همین دلیل، اگر سؤال کنیم که چرا می‌خواهیم معانی نهفته در کنش‌های انسانی را کشف و فهم کنیم، هدفی دیگر برای این منظور ذکر می‌شود. به عنوان مثال، ممکن است گفته شود که فهم معانی نهفته در رفتار موجب توانایی در پیش‌بینی رفتارها و قدرت تصرف در آن‌ها و جهت دهی به آن‌ها می‌شود. به تعبیر دیگر، این فهم و درک به هر میزان دقیق‌تر و عمیق‌تر باشد به پژوهشگر قدرت بیشتری نسبت به پیش بینی، تصرف، کنترل و هدایت بخشی کنش‌های انسانی می‌دهد. حال اگر سؤال شود که برای چه می‌خواهیم کنش‌های انسانی را پیش بینی، کنترل و هدایت کنیم و اصولاً به چه سمت و جهتی می‌خواهیم آن‌ها را هدایت کنیم، ممکن است در پاسخ اموری همچون کسب قدرت، ثروت، لذت، سود و کمال ذکر شود.
امام خمینی (رحمة الله علیه) درباره‌ی هدف همه‌ی دانش‌ها، اعم از طبیعی و انسانی، از نگاه اسلام می‌گوید:
تمام علوم، چه علوم طبیعی باشد و چه علوم غیرطبیعی باشد، آنکه از آن اسلام می‌خواهد، آن مقصدی که اسلام دارد، این است که تمام این‌ها مهار بشود به علوم الهی و برگشت به توحید بکند. هر علمی جنبه الوهیت در آن باشد، یعنی انسان طبیعت را که می‌بیند خدا را در آن ببیند، ماده را که می‌بیند خدا را در آن ببیند، سایر موجودات را که مشاهده بکند خدا را در آن ببیند. آنکه اسلام برای آن آمده است: برای برگرداندن تمام موجودات طبیعی به الهیت و تمام علوم طبیعی به علم الهی، و از دانشگاه‌ها هم این معنا مطلوب است. نه اینکه خود طب را- البته طب هم باید باشد، علوم طبیعی هم همه باید باشد، معالجات بدنی هم باید باشد- لکن مهم آن مرکز ثقل است که مرکز توحید است. تمام این‌ها باید برگردد به آن جهت الوهیت. (4)

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعه بیشتر در این باره، ر.ک: مصباح، مجتبی، بنیادی‌ترین اندیشه‌ها، ص 100-102.
2. دلاور، علی، مبانی نظری و عملی پژوهشی در علوم انسانی و اجتماعی، ص19.
3. همان، ص20.
4. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج 8، ص 435 (سخنرانی در جمع اساتید دانشگاه تهران، 13/ تیر/ 1358).

منبع مقاله :
شریفی، احمدحسین؛ (1393)، مبانی علوم انسانی اسلامی، تهران: انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول